تصنیف آتش کاروان
آلبوم : یاد استاد
آهنگساز : علی تجویدی
شاعر : بیژن ترقی
آتشي ز کاروان جدا مانده
اين نشان ز کاروان به جا مانده
يک جهان شرار تنها
مانده در ميان صحرا
به درد خود سوزد
به سوز خود سازد
سوزد از جفاي دوران
فتنه و بلاي طوفان
فناي او خواهد
به سوي او تازد
من هم اي ياران تنها ماندم
آتشي بودم برجا ماندم
با اين گرمي جان در ره مانده حيران
اين غم خود به کجا ببرم؟
با اين جان لرزان
با اين پاي لغزان
ره به کجا ز بلا ببرم؟
مي سوزم گرچه با بي پروايي
مي لرزم بر خود از اين تنهايي
آتشي خو هستي سوزم
شعله جاني بزم افروزم
بي پناهي محفل آرا
بي نصيبي تيره روزم
کاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
کي روي؟ره ز که پرسي؟چه کني؟چون باشي
در ره منزل ليلي که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشي
مدت : 8:04
حجم : 1.86 مگابایت